پارمینپارمین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

پارمین شیرینی زندگی مامان و بابا

بودنت را آرزوست یکساله شد

1390/9/29 17:33
نویسنده : مامان
440 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به همه دوستان گلم

این روزها با پارمین حسابی خوش میگذرونیم..عمه های پارمین اومدن پیش ما و داریم با خنده های پارمین نهایت لذت رو میبریم..دخترک نازم این روزها ماشالا خیلی شیرین شده

آواز میخونه وخودشو واسه ما لوس میکنه..فداش بشم تا بهش توجه نمیکنیم از خودش صدا در میاره و جلب توجه میکنه...و این روزا همش در حال ورجه وورجه است و تکاپو میکنه واسه رسوندن پاهاش به دستاش و سعی میکنه با دستاش پاهاشو بگیره عاشق حموم و آب بازیه عشق ماماندختر نازم اسم خودشو میشناسه و وقتی صداش میکنیم به طرف صدا برمیگرده جدیدا هم جیغهایی میزنه بیا و ببین

               

           

          

سرشو میبره عقب و بی هوا یهو میاره جلو..یه بار هم سرش خورد تو صورت من و دندونم خورد تو پیشونیش..ولی واسش کمپرس یخ گذاشتم که خدا روشکر جاش نموند و گرنه عذاب وجدان میگرفتم

        

چکاپ ماهانه اش رو هم پیش دکتر کاوش رفت. این روزها پارمینم درست و حسابی شیرش رو نمیخوره و من خیلی نگرانش بودم که دکترش بهمون اطمینان داد که مشکلی نیست و وزن گیریش خوبه..از سه ماهگی تا 6 ماهگی دوره حیرانی بچه هاست و کنجکاوانه محیط اطرافشون رو بررسی میکنن و همین باعث بازیگوشی و نخوردن شیر میشه که طبیعی هست..ریز ذره ها یا همون گردوغبار این چند مدت روی سینه پارمین اثر گذاشته و خس خس میکنه و گاهی سرفه میکنه که دکترش گفت سرماخوردگی نیست و آلرژی هستش

                        

    

۱۷ تیر خاله پگاه و دایی محمد اومدن دیدن پارمین که از دیدنشون خیلی خوشحال شدیم و خوشحالتر از اینکه یه نی نی توراهی دارن که قراره همبازی پارمین بشه

۲۴ تیر هم عقد دختر عمه گلم شاداب بود که رفتیم جشن عقدش و کلی خوش گذشت وبسی رقصیدیم.عسلک مامان هم اصلا مامانشو اذیت نکرد و بغل همه میرفت و خیال من راحت بود و کلی خوش گذروندم..شاداب عزیزم برات آرزوی خوشبختی دارم و امیدوارم در کنار آقا مهدی زندگی خوبی رو داشته باشی و به پای هم جوون  بمونین

                      

     

۲۷ تیر وبلاگ پارمین گلم یکساله شد.خیلی خوشحالم که تو این یکسال دوستان خوبی پیدا کردم که شریک شادیها و غمهام هستندوستتون دارم وبه وجود تک تکتون افتخار میکنمشِـــکـــلـَــک هــاے عـَــروسـَــــکانگار همین دیروز بود که تصمیم گرفتم واسه نی نی که هنوز تو دلم نبود وبلاگ بسازمولی آرزوی بودنش را داشتم و حالا نازگل مامان ۳ماه و ۲۴ روزه است..خدایا شکرت 

۲۸ تیر هم تولد فاطمه دختر عموی فرهاد بود که خیلی خوش گذشت...

                              

      

امروز تولد وندای نازنین هستش..از همینجا به خودش و مامان مهربونش تولد ۸سالگیشو تبریک میگم

                       

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)