پارمین خانومی و پایان 17 ماهگی
دخترکم خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکردم داره رشد میکنه و بالنده میشه و منو هر روز از حس خوب مادربودن سرشار میکنه
دایره لغات پارمین خانومی در پایان 17 ماهگی:
آپپٍ :جامپینگ بابا:بابا مامان :مامان می می :می می
موف: موز ماسس:ماست عک :عکس عَسَک: عروسک
بٍی بٍی: بیبی آدا: آیدا امّمه: عمه دُِل: گل
بابِ: باب اسفنجی بال: توپ آب: آب هَم:غذا(همراه با تکون دادن لب و دهانش)
مِمه: پتو دادا:دایی ببعی:گوسفند مــــــــــــــا:گاو
نونو: نان تفش:کفش پِِ ِپِ:پی پی پیف:پیف
فِش: ماهی اَت:ساعت نه نه نه : نکن دسسس:دست
ایف:کیف ماف:ناف فِفِ:داغ هیــــس:ساکت
سی:سیب عمــــو:عمو ابوووو:ابرو گو:گوش
تِش:چشم اسب:اَسسس حمووو:حمام قطار:تِلِیــن+دودو چیش چیش
جِش: ج ی ش مُ: مو آپ: بالا
eyes, ears, head, toes, hi, arms Up این کلمات رو هم به انگلیسی بلده و تکرار میکنه
بازیهایی که این روزها خیلی دوست داره تکرار کنه یکی قطار بازیه و یکی دیگه هم اتل متل توتوله است که تا میگم اتل متل پاهاشو دراز میکنه و از ته دل میخنده
گلی رو که واسه تولد باباجونش گرفته
عاشق آینه و آینه بازیه عشق من
وقتی میگم کو دندونات این شکلی میشه
و نشون دادن انگشتش(point your finger)
وروجک عاشق پله است و این شکلی منو حرص میده
عاشق خوابوندن عروسکاشه و وقتی میخواد بخوابونشون بغلشون میکنه و آروم میذاره رو سینه اش و به پشت عروسکش با دست میزنه و میگه:ایــــــششش و اگه ما حرف بزنیم یا صدای تی وی بلند باشه میگه:هـــــیـــس و آنچنان با جدیت و اقتدار میگه که آدم فکر میکنه یه آدم بزرگ میخواد لالا کنه
و خداوند نگهبانمان باد